نماينده ولي فقيه در سپاه گفت: تهديد نظامي دشمن را مانورهاي موشکي پيامبر اعظم(ص) و حضور قايقهاي تندرو در خليجفارس کان لم يکن کرده است نه لبخند ديپلماتهاي ما با مذاکرهکنندگان غربي.
حجتالاسلام والمسلمين علي سعيدي نماينده ولي فقيه در سپاه پاسداران انقلاب اسلامي طي گفتگويي تفصيلي به برخي موضوعات مهم روز کشور ازجمله قراردادهاي نفتي،برجام، عهدشکني آمريکاييها پس از مذاکرات و نحوه تعامل دولتمردان با اين کشور، خطر نفوذ استراتژيک در لايههاي حاکيمت و توان بازدارندگي نيروهاي مسلح از جمله سپاه پاسداران در برابر تهديدات پرداخت.

حجتالاسلام سعيدي در اين مصاحبه با بيان اينکه هدف آمريکا براندازي جمهوري اسلامي است منتهي تاکتيکهاي آن در مقاطع مختلف تغيير ميکند گفت: آمريکاييها لايهاي از استراتژي خود در قبال ايران را در مقطع برجام عملي کردند.
وي معتقد است دولت در داخل کشور به دنبال اين بود که در پناه برجام بحث ارتباط با آمريکا را حل کند و هدف اصلي آمريکا نيز از مذاکرات موضوعات فراهستهاي بود اما رهبر انقلاب جلوي امتيازدهي بيشتر به آمريکا را گرفتند.
حجت الاسلام سعيدي در ادامه اين موضوع ميگويد که منظومه فکري برخي آقايان با تفکرات امام (ره) منافات دارد و در اين خصوص توضيح ميدهد: بحث مذاکرات پنهاني، موضوع FATF يا بحث قراردادهاي نفتي با تمام اشکالاتي که مطرح ميشود در راستاي تفکري است که معتقد است «ما بايد به هر قيمتي در ابعاد گوناگون وارد جامعه جهاني شويم.»
نماينده ولي فقيه در سپاه پاسداران در قسمت ديگري از اين گفتگو به تشريح علل فروپاشي اتحاد جماهير شوروي پرداخت و گفت: آمريکا، شوروي را از درون استحاله کرد، استدلال برخي آقايان سياستمدار فعلي مانند استدلال «خروشچف» که سياست درهاي باز را در پيش گرفت فريبنده است و ظاهر بدي ندارد اما تصرف در ادراک سياسي دولتمردان را به دنبال دارد و اين خطرناک است.
حجتالاسلام سعيدي با بيان اينکه گرفتار تحول ارتجاعي در باور و ذهن برخي دولتمردان هستيم اظهار داشت: مهمترين خطري که انقلاب را تهديد ميکند تغيير محاسبات دولتمردان نسبت به آمريکا و غفلت از خطر تصرف دشمن در ادراک فرهنگي مردم است.
وي در بخش ديگري از اين گفتگو تاکيد کرد: تهديد نظامي دشمن را مانورهاي موشکي پيامبر اعظم(ص) و حضور قايقهاي تندرو در خليجفارس کان لم يکن کرده است نه لبخند ديپلماتهاي ما با مذاکرهکنندگان غربي.
حجتالاسلام سعيدي با اشاره به فايل صوتي منتشر شده از منتظري و انتقاد او نسبت به اعدام منافقين اظهار داشت: حکومت ديني نميتواند «شاهسلطان حسيني» عمل کند و اين فايل خيانت مسلم به حضرت امام(ره) و حتي شخص منتظري سادهلوح است.
نماينده ولي فقيه در سپاه در بخش پاياني اين گفتگو با رد برخي ادعاهاي دشمن مبني بر دخالت سپاه پاسداران در انتخابات تاکيد کرد: سپاه ابداً در هيچ انتخاباتي دخالت نکرده و از کانديداي خاصي حمايت نميکند اما اصول، مباني، معيارها و شاخصهاي خود را خواهد گفت.
مشروح گفتگو با نماينده ولي فقيه در سپاه را در ادامه ميخوانيد:

** آمريکا لايهاي از استراتژي خود در قبال ايران را از طريق برجام عملي کرد
سال گذشته در عرصه بينالمللي با پديده برجام مواجه شديم که تأثيرات داخلي و خارجي فراواني بر جاي گذاشت و منتقدين و موافقيني بسياري نيز داشت. نکته مهمي که ميشود به آن اشاره کرد مباحث معيشتي مردم است که مطابق وعدهها برآورده نشد؛ همانطور که رهبر معظم انقلاب هم صريحا اشاره ميکنند تغيير محسوسي در زندگي مردم ديده نشد. سوال ما اين است که بعد از 8 ماه از اجرايي شدن برجام و عمل کردن ايران به تعهدات خود، چه برآيند و نگاهي نسبت به برجام وجود دارد و شِماي کلي که بعد از اين 8 ماه ميتوان براي برجام ترسيم کرد چيست؟
حجتالاسلام سعيدي: دربحث برجام دقيقا شاهد تحقق پيشبينيهاي رهبر معظم انقلاب بوديم، برجام لايههاي متفاوتي دارد که از چند زاويه ميتوان آن را مورد بررسي قرار داد.
نخستين سوالي که به ذهن متبادر ميشود اين است که هدف آمريکا از اين تعامل چه بود و در پاسخ ميتوان به ضرس قاطع گفت که آمريکاييها لايهاي از استراتژي خود را در قبال ايران در اين مقطع عملي کردند.
استراتژي آمريکا در بخشي از تاريخ انقلاب، جنگ نيابتي بود، در زمان ديگر تهاجم فرهنگي بود و در مرحلهاي نيز تحريم را دنبال ميکردند اما آخرين استراتژي که آمريکاييها در قبال ايران به آن رسيدند، تعامل است.
هدف آمريکا براندازي است منتهي تاکتيک آن متغير است. برخي تصور ميکردند که آمريکاييها دچار يک تغيير در هدف شدند در حاليکه هدف آنها ثابت است و برخي اوقات استراتژي يا تاکتيک متفاوت ميشود.
گام اولي که آمريکاييها در اين مرحله دنبال ميکردند اين بود که فشار هستهاي را به حداقل برسانند و معمولا در گامهاي اوليه امتيازاتي نيز ميدهند. سابقه اين مسئله نيز وجود دارد.
** رهبر انقلاب جلوي امتيازدهي بيشتر به آمريکا را گرفتند
گام دوم، حرکت به سمت موضوعات فراهستهاي يعني برجام دو، سه و ... بود که آنها دنبال ميکردند.
در اين زمان اگر بخواهيم ارزيابي درستي از ميزان موفقيت آنها داشته باشيم، بايد بگوييم هنرمندي و هوشمندي رهبري طوري اين حرکت را مهندسي کرد که امتيازاتي که لازم بوده داده شود به حداقل برسد و جلوي حرکت آمريکا به سمت برجام دو و سه سد شود.
ما سرمايه عظيمي در عمق استراتژيک داريم که آمريکا دنبال آن سرمايه عظيم بود که در آنجا ما را خلع سلاح کند.
از نظر آمريکا در قضيه برجام، ما سرمايه قابل توجهي را از دست داديم يعني از دست دادن غنيسازي20 درصد، فردو، آب سنگين اراک و کاهش سانتريفيوژ ها. اين سرمايههايي بود که نميبايست به سادگي در وهله اول در اختيار آنان قرار ميداديم و بايد اين امتيازات را مرحلهاي واگذار ميکرديم؛ متاسفانه اينها مواردي بود که در چارچوب شروط رهبري عملياتي نشد، اما نکته مهمي که بايد به آن توجه کرد اين است که آمريکا به هدف اصلي خود که موضوعات فراهستهاي بود، نرسيد اما مسأله اين است که ما به وعده خود سريعاً عمل کرديم آمريکا چهره واقعي خود را نشان داد و به وعدهها عمل نکرد.
** دولت به دنبال رابطه با آمريکا از طريق برجام بود
از سوي ديگر، دولت در داخل کشور به دنبال اين بود که در پناه برجام بحث ارتباط با آمريکا را حل کند. اين مسئله مهمي بود که به اساس انقلاب برميگردد.
رهبرمعظم انقلاب در اينجا مسئله را هدايت فرمودند که «بحث مذاکرات آري اما ارتباط با آمريکا و صاف کردن سابقه جنايات ايالات متحده در طول اين 50-40 سال به خصوص پس از انقلاب اسلامي خير».
آنچه که بايد به آن توجه کنيم اين است که دولت دنبال ارتباط با آمريکا و گذشتن از بسياري از سرمايهها بود.

در قضيه برجام قرار بود برجام دو و سه نيز بوجود آيد و هنوز هم به نظر ميرسد آقايان دنبال اين قضيه هستند اما آنچه که ما در تدبير رهبري شاهد بوديم، اين است که در داخل فقط به مسئله مذاکره در چارچوب هستهاي بسنده شود و در مسئله خارجي هم نبايد به هيچ عنوان وارد برجام دو و سه شويم زيرا اين موضوع عمق استراتژيک ماست و آنچه که باعث شده ما در اين 37 سال آمريکا را در منطقه به انزوا بکشانيم قدرت نفوذ معنوي انقلاب در عرصه عراق، لبنان، سوريه، يمن، فلسطين بوده است.
به همين دليل ملت ما بايد کاملا در موضوع فراهستهاي هوشيار باشد و در وجهه داخلي نبايد از مذاکره در خصوص بحث هستهاي فراتر رويم و اين جزو خطوط قرمزي است که حق عبور از آن را نداريم.
** برجام محصول مطالعات در مرکز تحقيقات استراتژيک است
يکي از اصليترين مواردي که در خصوص برجام وجود داشت، برداشته شدن تحريمها بود. اين يکي از مهمترين خواستههايي بود که باعث شد ما سر ميز مذاکره بنشينيم.
تيتر روزنامههاي موافق برجام پس از توافق با 1+5 نيز حکايت از اين موضوع داشت و در صحبتهاي رئيسجمهور نيز مشخصا بحث لغو تحريمهاي هستهاي در روز توافق مطرح شد اما امروز شاهديم که تحريمهايي که قرار بود دفعتاً و در همان روز لغو شود کمکم در حال برداشته شدن است.
جداي از اين مسئله در فضاي مجازي، خبرهايي مبني بر توافقاتي پنهاني براي مسائل غير از برجام و مسائل پولي و بانکي منتشر ميشود. موضوع FATF که حضرت عالي نيز در جريان آن قرار داريد شديداً بحث شبههبرانگيزي است اين قضيه را چطور ارزيابي ميکنيد؟
حجتالاسلام سعيدي: ماجراي FATF بر ميگردد به سال 1989 که معاهدهاي در پاريس با پوشش استاندارد سازي مالي و گردش پولي در جهت تقويت سلطه و نفوذ غرب بر بلوک شرق و کنترل گردش مالي شوروي منعقد گرديد که شواهد گوياي اين است که اين قرار نقش زيادي در سقوط شوروي داشت. که اين معاهده در حقيقت دنبال کنترل گردش مالي ايران است در تداوم برجام.
بعد از يک دوره 10ساله مطالعه در مورد اينکه راهکار حل مشکلات کشور چيست، متأسفانه به علت ورود برخي عوامل دگرانديش در اين مراکز مطالعاتي، نتيجه اين مطالعات در مسيري تعريف شد که خارج از اصول و تعاريف حضرت امام (ره) و رهبري بوده و هست.
دستاورد 10 سال مطالعه در مرکز تحقيقات استراتژيک تحت عنوان «توسعه تعاملگرا» مطرح شده است؛ به عنوان مثال در کتاب «جهاني شدن راهکارها و چالشها» که توسط آقاي سريع القلم به رشته تحرير در آمده اين تفکر به وضوح ديده ميشود.
کتابي که مقدمه آن را آقاي روحاني نوشته بود.
حجتالاسلام سعيدي: بله؛ اين کتاب با مقدمه جناب آقاي دکتر روحاني در سال 91 منتشر شد. در اين کتاب عنوان شده است که ما راهي جز جذب شدن در جامعه جهاني نداريم و بايد در تاروپود اقتصاد بينالملل جذب شويم تا بتوانيم مشکلاتمان را حل کنيم.
در آن کتاب چند اصل رامطرح ميکند. اول، اصل پارادوکسيکال بين دينداري و جامعه جهاني و در توضيح اين اصل ميگويد که نميتوانيم از سويي ديندار باشيم و از سوي ديگر در جامعه جهاني وارد شويم و بايد حوزه تخصصي دولت از حوزه تخصصي دين جدا شود. اين يک نگاه سکولاريستي است که آفت بزرگي براي يک جامعه ديني محسوب ميشود.

دومين اصل که در اين کتاب به آن اشاره شده نفي استقلال است و در توضيح اين اصل ميگويد استقلال براي دوره آپارتايد است و در حال حاضر ديگر منسوخ شده و معنا ندارد. در حاليکه اصولاً هم جامعيت دين و هم استقلال جزو اصول و جوهره نظام ديني است و شعارهاي اصلي حضرت امام خميني (ره) و رهبر معظم انقلاب بوده و هست.
بحث مذاکرات پنهاني، موضوع FATF يا بحث قراردادهاي نفتي با تمام اشکالاتي که مطرح ميشود در راستاي آن تفکري است که ميگويد «ما بايد به هر قيمتي در ابعاد گوناگون وارد جامعه جهاني شويم. اين جامعه جهاني يک کدخدا دارد و آن کدخدا، آمريکاست که ما بايد با اين کشور کنار بياييم.» اين تعبير صريح جناب آقاي دکتر روحاني در روز جشنواره گاز است که فرمودند «بايد با آمريکا کنار بياييم و نميتوانيم با آمريکا مقابله کنيم آن هم با شعارهاي بعضاً تو خالي»
** منظومه فکري برخي آقايان با تفکرات امام(ره) منافات دارد
بايد به ريشه قضيه توجه شود، ريشه قضيه منظومه فکري آقايان است که با روح حاکم بر تفکرات حضرت امام(ره) که ميفرمايد ما آمدهايم نظام بينالملل را تغيير دهيم و مقابله کنيم، منافات دارد.
ما گرفتار نوعي تغيير هويت هستيم يا به عبارت ديگر گرفتار عدول از تمدن اسلامي و تسليم شدن در برابر تمدن غرب. اين جملهاي که رهبر معظم انقلاب ميفرمايند که «ما در يک پيچ مهم تاريخي قرار داريم» به نظر مي رسد به همين موضوع اشاره داشته باشد.
ما سه تمدن را پشت سر گذاشتيم؛ يک دوره تمدن يونان بود که افول کرد پس از آن غرب در قرون وسطي در هالهاي از رکود و سکون فرو رفت و 10 قرن قرون وسطي بر اروپا حکمراني ميکرد و در همان دوره تمدن اسلامي بروز و ظهور پيدا کرد،پس از آن تمدن اسلامي افول کرد و رنسانس 300 سال است که به وجود آمده است و تمدن غرب بروز و ظهور پيدا کرد.
آنچه که رهبري معظم انقلاب ميفرمايند، نويد بازگشت تمدن اسلامي به جايگاه اصلي خود است. حرفي است که نظريه پرداز غربي مثل «ساموئل هانتينگتون» هم ميزند که ميگويد: «تنها تمدني که قدرت مقابله با تمدن غرب را دارد، تمدن اسلامي است.» اما ما امروز داريم تمدن اسلامي را در تمدن غربي جذب ميکنيم و تسليم تمدن ماديگرا و اومانيست غرب ميشويم.
صرفنظر از مباني و اصول حضرت امام(ره) و رهبري، با اين حرکت، از مباني و اصول حکومت دين و اصول بعثت عدول ميکنيم، زيرا پيامبر اعظم(ص) بنيانگذار بزرگترين تمدن اسلامي بودهاند اما بهعلت انحراف برخي سران دولتهاي اسلامي اين تمدن افول کرد و تمدن غرب 300 سال است که جايگزين تمدن اسلام شده است.
رهبر معظم انقلاب ميفرمايند ما استعداد و توان اين را داريم که دوباره تمدن اسلامي را احيا کنيم و بر تمدن غرب توفّق بخشيم.

** خطرناکترين تفکر اين است که بگوييم «نميتوانيم»
قطعاً يکي از پايههاي عبور از اين پيچ تاريخي، نهادهاي انقلابي و جامعه انقلابي و تفکر انقلابي است؛ اما به عنوان مثال چند سال پيش شاهد بوديم برخي آقايان نکتهاي را در خصوص توان دفاعي کشور گفتند با اين مضمون که «ما زياد نميتوانيم بر اين توان دفاعي حساب باز کنيم چون ممکن است با يک موشک از بين برود»؛ در حال حاضر نيز شاهد برخي اظهارنظرهاي سلسلهوار هستيم که با شعار نميتوان جلوي برخي قدرتهاي جهاني ايستاد يا اخيراً که موضوعي را مطرح کردند که معناي آن اين بود که بايد به سمت کنار گذاشتن سلاح و تلاش براي تعامل و گفتوگو پيش رفت؛ اين سلسله بهم پيوسته در نشان دادن ضعف ما در مقابله با غرب، قرار است به کجا بينجامد و چه هدفي را دنبال ميکند؟
حجتالاسلام سعيدي: رهبر معظم انقلاب در يک سال و نيم گذشته برمباحث 4گانه انقلابيگري، جهاد کبير، استحکام دروني نظام و استکبارستيزي بسيار تأکيد کردهاند که ما بايد ريشه دغدغه ايشان را بفهميم.
در اين عرصه با چند چالش روبهرو هستيم، بخشي از اين چالش، چالش نظري و فکري است، يعني سوءبرداشت از حاکميت ديني که آيا دين در چارچوب يک نظام سياسي توان اداره تمام ابعاد اداره جامعه را داراست و ميتواند با استکبار مقابله کند؟
به نظر من خطرناکترين تفکر اين است که ما بگوييم «نميتوانيم». حضرت امام خميني (ره) چندين سال پيش فرموده بودند «آمريکا هيچ غلطي نميتواند بکند» اما مايه تأسف است که پس از گذشت 37 سال از انقلاب، امروز از زبان دولتمردان و سياستمداران ميشنويم که ما «نميتوانيم» و «بايد کوتاه بياييم.»
دومين چالش، چالش گرايشي است. يعني افرادي که در گذشته داراي ديدگاهي بودند و در حال حاضر ديدگاه ديگري دارندو دچار استحاله و اليناسيون شدهاند. الينه شدن به معناي تغيير نگرش، باور و گفتمان است که يکي از خطرناکترين چالشهاي انقلابهاي توحيدي محسوب ميشود. به اين معنا که عناصري که پيش از اين تئوريسينهاي انقلاب بوده و ايدههاي خوبي را مطرح ميکردند، بهتدريج دچار دگرديسي شوند و نگاهشان نسبت به گذشته تغيير کند.
اين تغيير نيز عوامل متعددي دارد، بخشي از اين عوامل خصلتي است، بخشي خانوادگي، بخشي مادي و بخشي وابستگي است.
** لبخند زدن به دشمن مصداق چالش رفتاري است
چالش سوم، چالش رفتاري است. يعني رفتار با اصول نميخواند و رفتاري ميبينيم که با مباني که حضرت امام(ره) بنيانگذار بودهاند، سازگاري ندارد.
لبخند زدن به دشمن مصداق چالش رفتاري است. چند بار تاريخ بايد تکرار شود؟ شما در تاريخ ببينيد که چرا امپراطوري شوروي سقوط کرد و يک انقلابي به بزرگي اتحاد جماهير شوروي بهآساني فروپاشيد.
وقتي از آقاي گورباچف سؤال کردند که چه شد شما سقوط کرديد، پاسخ داد: وقتي ديدم صف مک دونالد در شهر مسکو بيش از يک کيلومتر امتداد دارد، مقدمه سقوط امپراطوري شوروي بود.
شايد آقاي گورباچف نميدانست کجا و چه کسي بند را به آب داده است، به نظر من اين موضوع به دهه 70 ميلادي بازميگردد يعني سال 1955 تا سال 1965 که آقاي خروشچف در رأس حکومت بود؛ خروشچف به اين جمعبندي رسيد که ما بنا نيست تا ابد با آمريکا بجنگيم و ميتوانيم وارد عرصه مذاکره شويم.
** آمريکا شوروي را از دورن استحاله کرد
و سياست درهاي باز را اجرا کردند
حجت الاسلام سعيدي: همينطور است؛ گفتند ما ميتوانيم بنشينيم و صحبت کنيم. استدلال برخي آقايان سياستمدار فعلي نيز مانند استدلال خروشچف استدلال فريبندهاي است و ظاهر بدي ندارد.
آقاي خروشچف ميگفت شوروي در آمريکاي لاتين حضور دارد، در شرق اروپا حضور دارد، در خاورميانه و آفريقا نيز حضور دارد، نفت و گاز شوروي چند ده برابر آمريکاست، توان اتمي دارد، آمريکاييها غلط ميکنند به ما نارو بزنند. مينشينيم سر ميز مذاکره و با همديگر مشکلات را حل ميکنيم.
اتفاقاً آمريکاييها نيز به دنبال اين بودند که چه راهي پيدا کنند که اتحاديه جماهير شوروي را به زير بکشند.
اوباما در يک جايي ميگويد تاريخ گذشته ما اينگونه است که جمهوريخواهان ميگفتند شوروي را بايد با بمب اتم نابود کرد، اما دموکراتها ميگفتند نيازي به اين کار نيست. ما دوستان زيادي در شوروي داريم و به کمک آنها ميتوانيم انقلابشان را از درون دچار استحاله کنيم.
اتفاقاً مدلي که دموکراتها دنبال ميکردند، عملي شد. آمريکاييها از اين روزنه استفاده کرده و امتيازي هم به آقاي خروشچف دادند و آن امضاي پيمان «سالت يک» و منع توسعه کلاهکهاي هستهاي و امحاي سلاحهاي مازاد بود.
آقاي خروشچف شرط کرده بود که شوروي از پيمان «سالت يک» تجاوز نميکند و از سلاح اتمي نيز عبور نخواهد کرد، اما روساي بعدي نتوانستند اين موضوع را کنترل کنند و پيمان «هلسينکي» هم که ناظر به حقوق بشر بود، امضا شد.

** اولين پايگاه نفوذ در ادراک سياسي دولتمردان است
3 اتفاق در شوروي افتاد، اتفاق اول تغيير محاسبات رئيسجمهور بود، هشدار و فرياد رهبري در اينکه ميفرمايند دشمن درصدد نفوذ است نگران تغيير محاسبات است.
اولين پايگاه نفوذ به تعبير بنده تصرف در ادراک سياسي دولتمردان است. اين موضوع در شوروي اتفاق افتاد، يعني آقاي خروشچف تغيير محاسبه داد و احساس کرد آمريکا عوض شده و ديگر آن آمريکاي سابق نيست و ما ميتوانيم با او مذاکره کنيم.
دومين تحولي که رخ داد، تغيير در بافت و چيدمان «دوما» بود. يعني «دوما» در راستاي خواستههاي آقاي خروشچف تغيير مسير داد و سومين اتفاق، غفلت از نقش آمريکا بر افکار عمومي بود.
آمريکا دو دهه بر روي افکار عمومي روسيه کار کرد و سبب شد همان مردمي که با مشتهاي گره کرده ميگفتند «مرگ بر امپرياليسم سرمايهداري» امروز آرزوي شعبهاي از مک دونالد را در مسکو در سر ميپرورانند.
اين يک تجربه است. روزي آقاي گورباچف متوجه اين خسران شد که نه آمريکاي لاتيني در کار بود، نه شرق اروپايي، نه خاورميانهاي، نه آفريقايي. اتحاديه جماهير شوروي از هم پاشيد و تنها مسکو باقي ماند.
آمريکاييها اوکراين، گرجستان، قزاقستان را ناامن کرده و در اختيار خودشان گرفتند و افراد متمايل به غرب را با استفاده از انقلاب مخملي بر سر کار آوردند.
تمام اين خسارت ها نتيجه، تغيير محاسبات رهبران وقت شوروي در آن دوره بود و ما نبايد دچار اين گرفتاري شويم.
ما در حال حاضر در خطر اين اشتباه محاسباتي قرار داريم، يعني مهمترين خطري که انقلاب را تهديد ميکند تغيير محاسبات دولتمردان نسبت به آمريکاست و غفلت از خطر تصرف دشمن در ادراک فرهنگي مردم.
نفوذ، يعني تصرف دشمن در ادراک دولتمردان و مردم. نفوذ سياسي تصرف در ادراک سياسي دولتمردان است و نفوذ فرهنگي تصرف در ادراک فرهنگي مردم. اين آفت براي حال حاضر نيست و در گذشته هم وجود داشته است.
** گرفتار تحول ارتجاعي در باور و ذهن برخي دولتمردان هستيم
در تاريخ آمده که عمروعاص به معاويه ميگويد: «ديگر کوتاه بيا. اينقدر که عليه مباني و اصول بعثت اقدام کردي کافي است.» معاويه ميگويد: «هنوز کافي نيست.» عمروعاص ميگويد: «تست کن.» معاويه از او ميپرسد: «چهکار کنم؟» عمروعاص پيشنهاد ميدهد: «بگو کدو هم ذبح شرعي ميخواهد.» معاويه ميگويد: «نميپذيرند.» عمروعاص پاسخ ميدهد: «تو آن قدر بر ذهن مردم کار کردهاي که هرچه بگويي ميپذيرند» و آنجا بود که اعلام کردند و دربار خلافت اموي دستور ميدهد علاوهبر گاو و گوسفند و شتر، کدو هم ذبح شرعي ميخواهد و از فردايش خلقالله کدو را رو به قبله ميگذاشتند و سر ميبريدند تا حلال شود.
اين تصرف در ادراک فرهنگي مردم است که توسط دشمن انجام ميگيرد، حال اين دشمن يک روزي معاويه است و يک روزي آمريکا.
ما گرفتار يک تحول ارتجاعي در باور و ذهن برخي دولتمردان هستيم که متأسفانه زمينه طمع دشمن براي براندازي و تهديد عليه امنيت ملي را ممکن است به حد اعلا برساند.
** تهديد نظامي را موشکها و قايقهاي تندرو در خليجفارس دور کردند نه لبخند ديپلماتها
آقايان ميگويند ما با برجام تهديد حمله را برداشتيم، تهديد حمله را مانورهاي موشکي پيامبر اعظم(ص) برداشته است، تهديد نظامي را قايقهاي تندرو در خليجفارس کان لم يکن کرده است نه لبخند ديپلماتهاي ما با آقاي کري و مذاکرهکنندگان غربي.
آن چيزي که باعث شد آمريکاييها به اين کشور حمله نکنند، قدرت دفاعي و قدرت نظامي ما بود، قدرت وحدت ملي و انسجام ملي ما بود، نه مذاکره. وقتي دشمن بتواند از طريق مذاکره خواسته هاي خود را عملي سازد چه نيازي به تهديد نظامي دارد؟
** قداست چهره امام (ره) مهمترين سرمايه ملت ايران و مستضعفين جهان است
به بحث نفوذ اشاره کرديد؛ 18 مرداد امسال و درست چند روز بعد از عمليات مرصاد، دفتر مرحوم منتظري يک فايل صوتي را منتشر کردند که در آن آقاي منتظري بهشدت نسبت به اعدام منافقين در سال 67 از دستگاه قضايي عصباني است.
انتشار اين فايل صوتي حواشي بسياري را در پي داشت، به نظر حضرتعالي انتشار اين فايل صوتي بعد از 30 سال، آن هم در دورهاي که منافقين در تلاش براي احياي مجدد خود هستند، چه هدفي را دنبال ميکند؟
حجتالاسلام سعيدي: حضرت آقا 14 خرداد سال 94 مطلبي را فرمودند تحت عنوان «تحريف حضرت امام خميني(ره).» يکي از ترفندها و توطئههاي دشمنان در قبال مکتب همه انبيا، ائمه معصومين(ص) و واليان فقيه، تحريف شخصيتهاي طراز اول به خصوص شخص رهبري بوده است.
قداستزدايي يکي از مهمترين خطراتي است که متوجه رهبران الهي از سوي دشمنان است. نسبت به پيامبر اعظم(ص) هم همين رويه را داشته، نسبت به اميرالمؤمنين(ع) هم همين برخورد را کردند.
در تاريخ معاصر و با نگاهي به رهبران ديني، نگاه ميکنيم چه رفتاري را در پيش گرفتهاند، نسبت به سيدجمالالدين اسدآبادي که پيشتاز در مکتب بيداري اسلامي بود اتهاماتي زدند که اثباتش براي هيچکس مقدور نيست.
قداست چهره امام خميني (ره) مهمترين سرمايه ملت ايران و ملتهاي مستضعف جهان است، دشمنان راهها و دسيسههاي مختلفي را براي تخريب و تحريف چهره امام دنبال ميکنند که يکي از آنها مسئله تبرئه منافقين است.
اين فايل خيانت مسلم به حضرت امام(ره) و حتي خيانت به شخص منتظري سادهلوح است که اگر بنا بر نبش قبر باشد و ايدههاي منتظري افشا شود، معلوم ميشود که فاصله فکري ايشان با امام(ره) چه فاصله زيادي است.
اصولا ظرف هر زماني را بايد به زمان خود برگردانده و درباره آن قضاوت کنيم. يک آقايي نسبت به امام(ره) و جنگ حرفهايي داشت و البته بعدها از آن مواضع عدول کرد و تغيير عجيبي پيدا کرد.
نقل مي شود اين فرد ميگفت چرا امام(ره) جنگ را ادامه ميدهد و به ايشان بگوييد که جنگ را ختم کند و جواب اين خونها را چه کسي خواهد داد؟
امام(ره) به اين فرد جواب دادند که به اين آقا بگوييد همان جوابي که اميرالمؤمنين علي (ع) در قبال 70 هزار نفر تلفات در 3 جنگ جمل، صفين و نهروان به خداوند بدهند همان جواب را نيز من خواهم داد.
ما دو مسئله داريم که بايد از يکديگر تفکيک شود و مردم ما آن را بدانند. يک مسئله بحث دستيابي به قدرت ديني و حاکميت ديني است که در آنجا همه اقدامات، نرمافزاري است و شما نميبينيد که هيچ يک از انبيا(ع) با تکيه بر سلاح به قدرت رسيده باشند. يعني ابتدا بايد فردسازي بکنند، بعد ملتسازي بکنند و سپس دولتسازي کرده و در نهايت امتسازي بکنند و همه رهبران نيز همين کار را انجام دادهاند.

پيامبر اسلام (ص) در مکه فردسازي کرد و اين افراد را به مدينه فرستاد و در آنجا ملت اسلام شکل گرفت. يعني افراد اسلامي تبديل به ملت اسلامي شدند و از ملت اسلامي نيز پيامبر (ص) ترکيبي به وجود آورد و به سمت مکه حرکت کرد و دولت اسلامي را شکل داد و سپس بعد از گسترش و استقرار آن امت اسلامي را شکل داد.
حضرت امام(ره) نيز از سال 42 فردسازي را شروع کردند و سپس در نجف و پاريس ملتسازي را شکل دادند و ملت انقلابي و اسلامي را ايجاد کردند و در 22 بهمن به مرور دولت اسلامي را مستقر کرده و به تدريج آن را به امت اسلامي تبديل کردند.
امروز امت اسلامي ايران الگويي است براي جهانيان. من ميخواهم بگويم که يک بحث، بحث دستيابي به قدرت است که به صورت نرمافزاري اجرا مي شود.
پيامبر (ص) به حضرت امير(ع) ميفرمايند «ولايت امت من بر توست ولي اگر با ميل و رغبت به سمت تو آمدند قيام کن و مسئول آنها شو و الا آنها را رها کن»
اين يعني حق نداري با تکيه بر سلاح به قدرت برسي. اين گفته براي مرحله قبل از رسيدن به قدرت است اما اگر حکومت شکل گرفت و قدرت با رأي مردم ايجاد شد و در اين زمان جرياني آمد و با حکومت ديني مقابله کرد، رهبري ديني وظيفه و تکليف الهي دارد که با تمام قدرت و توان از دو مسئله پاسداري کند. اول اصل شريعت و دوم حکومت ديني. اين جزء واجبترين وظايف رهبران الهي است و همه رهبران الهي نيز اين وظيفه را انجام دادند.
وقتي حکومت ديني شکل گرفت، ديگر رهبري نبايد در برابر آن اغماض کند. حالا عدهاي راه افتادند در کوچه و خيابانها و مردم را ميکشند، در برابر آنها چه کار بايد کرد؟ البته اين برخورد به صورت مرحلهاي انجام ميشود. مثلا حضرت علي (ع) در کجا با نهروانيان جنگيدند؟ حضرت علي (ع) مادامي که دست به خونريزي، جنايت و ارعاب در جامعه نزده بودند عليه آنها جنگ نکرد.
در اين موضوع مرحله اول نصيحت، صحبت، توصيه و واسطه است. مرحله دوم مذاکره است که حضرت علي(ع) تمام اين اقدامات را در برابر خوارج انجام دادند. وقتي قسمتي از بدن انسان دچار يک چرک مزمن شد عقل حکم ميکند که خودت به پزشک مراجعه کني تا پا يا دست تو را قطع کند تا ديگر اجزاي بدن سالم بماند و هر منطقي اين را ميپذيرد.
وقتي جامعه علوي دچار يک جريان فاسد سرطاني مثل خوارج نهروان شد، حضرت علي (ع) چه کار بايد ميکردند؟ حضرت همه راهها را طي کردند ولي زماني که آنها به جنايتهاي مختلف دست زدند و به بهانههاي مختلف جلوي مردم را ميگرفتند و ميپرسيدند تو طرفدار علي(ع) هستي يا نه و اگر ميگفت طرفدار حضرت علي (ع) است او را ميکشتند، حضرت علي(ع) با آنان برخورد کرد.
دقيقاً مانند همين رفتاري که داعش انجام ميدهد و از افراد سوال ميکنند طرفدار خلافت هستند يا چيز ديگري و فرد سوال شونده نيز چون نميداند هدف اين سوال چيست پاسخ ميدهد و آنها او را همان جا ميکشند.
شما در مصاحبههاي منافقين نيز ميبينيد که به آنها گفته شده بود اگر فردي موتورش را به شما نداد ميتوانيد او را بکشيد يا چون فردي است که نماز جمعه ميرود، حزباللهي است، ريش دارد و متدين است ميتوان او را کشت. در اين شرايط اگر حکومت ديني نتواند امنيت را برقرار کند در واقع ناکارآمدي خود را ثابت کرده است.
وقتي حکومت ديني شکل گرفت حاکم بايد کارآمدي آن را اثبات کند.
اگر يک عده اراذل و اوباش مثل خوارج نهروان و منافقين راه افتادند و دست به قتل و غارت مردم زدند و فتوا صادر کرده و هر کجا صلاح دانستند مردم را بکشند ديگر اسم آن حکومت را نميتوان حکومت ديني گذاشت. حاکم اسلامي وظيفه دارد هم از دين حمايت کند و هم امنيت مردم را برقرار کند.

حضرت امام (ره) نيز همين روش را انجام دادند. ايشان در مديريت رهبري خود کوچکترين زاويهاي با اصول و مباني پيامبر اسلام و حضرت علي (ع) نداشتند.
منافقين ابتدا با برخي مسائل انقلاب همراهي مي کردند ولي به مرور زاويه پيدا کردند و ما ميديديم که امام(ره) در ابتدا دائماً آنها را نصيحت ميکردند.
** حکومت ديني نميتواند «شاهسلطان حسيني» عمل کند
يکي از مصاديق بارز اين نصيحت، رفتار امام(ره) در قبال بني صدر است
حجتالاسلام سعيدي: در اينجا اين سوال وجود دارد که امام(ره) کجا شخصي مثل بنيصدر را از بدنه نظام جراحي کردند، چقدر به بنيصدر توصيه کردند؟ ده ها جلسه با بنيصدر گذاشته شد و حمايتهاي جدي از سوي امام(ره) از وي صورت گرفت تا شايد اصلاح شود ولي وقتي اين کار انجام نشد کار به جراحي رسيد.
وقتي يک جريان نفاق در کشور شکل گرفت و با چاقو سر چهارراهها ايستادند و بدون هيچ جرم و بهانهاي آدم کشتند، ميخواستند نارسايي و ضعف حکومت ديني را نمايش دهند. در اين شرايط حکومت ديني نميتواند «شاهسلطان حسيني» عمل کند و بايد قدرت خود را نشان دهد.
زماني که جامعه نا امن شد و هيچکس در آن امنيت نداشت، در واقع جامعه ديني داراي ضعف است و امام(ره) براي اينکه صلابت نظام را نشان دهند آن روز چنين تدبيري را انجام دادند.
البته ممکن است هميشه چنين اقدامي صورت نگيرد، همانگونه که ميبينيم اميرالمؤمنين(ع) فرمودند بعد از من اينگونه نباشد که شمشير را برداريد و همه خوارج را از دم تيغ بگذرانيد زيرا آدمهايي که دنبال حق هستند و در دام باطل گرفتار شدهاند با آدمهايي که دنبال باطل هستند و بر باطل خود اصرار دارند با يکديگر متفاوتند.
شما بحث قداستزدايي را در صحبتهاي خود مطرح کرديد. ما ميبينيم که بعد از انتشار اين فايل صوتي، جنايات منافقين به طور کامل فراموش ميشود و اکثر رسانههاي غربي تلاش براي تخريب چهره حضرت امام را(ره) آغاز کردند.
نکتهاي که وجود دارد درباره شکلگيري جريان نفاق در کشور است. جرياني مانند باند سيد مهدي هاشمي را ميتوانيم يکي از پيچيدهترين جريانات نفاق در متن انقلاب بدانيم که متأسفانه توانست اثرگذار باشد.
بعد از 30 سال از اعدام سيد مهدي هاشمي ميبينيم که اين جريان نفوذ، شايد به گونهاي ديگر در حال شکل گيري است. خطر ايجاد جرياني مانند سيد مهدي هاشمي چقدر جدي است و چه بايد کرد؟
حجتالاسلام سعيدي: بله دقيقا به نکته مهمي اشاره کرديد. به نظرم ميرسد که اعتماد السلطنه اين صحبت را در جايي نقل کرده باشد. وي ميگويد: «اصلا نفوذ دولت روم در دستگاه اموي باعث شکلگيري يک جريان خاص در اين حکومت شد.» ميگويد حتي زندانبانان معاويه نيز با زبان رومي صحبت ميکردند.
او ميگويد «سِرجون» همان کسي که مشاور معاويه است و بعد مشاور يزيد ميشود در واقع معرب «سِرژيوس» است که يک عنصر خارجي در دربار امويان بود.
اعتمادالسلطنه ميگويد که حتي پيشنهاد و طرح شهادت امام حسين (ع) و قتل عام اهل بيت ايشان هم پيشنهاد همين عنصر جاسوس نفوذي رومي بوده است.
البته پيش از آن نيز مسئله «اشعثبن قيس کندي» و افرادي نظير «شبثبن ربعي» وجود داشته است و به نظر ميآيد که اين افراد جزو عناصر نفوذي بودهاند.
يکي از علل و عوامل ماجراي حکميت، «اشعث بن قيس کندي» بود و معاويه برادرش را پيش اشعث فرستاد و از طرف معاويه به او پيغام داد که اگر بناست بعد از علي(ع) با کسي مذاکره شود آن فرد تو خواهي بود.
اين يعني تطميع عناصر براي خريدن آنها. دشمن به دنبال صيد کردن است و راههاي مختلفي نيز براي اين کار دارد.

** نگرانم که دشمن چند هواپيماي بوئينگ بدهد و ذهن برخي را منحرف کند
مردم بايد بدانند که دشمن هميشه دشمن است. از اينکه يک روزي ميگويد به شما هواپيماي بوئينگ ميدهم نقشه اي پشت سر آن دارد و من نگرانم که چند هواپيماي بوئينگ به اينجا بفرستند و تعدادي هم عکس بگيرند و ذهن برخي را منحرف کنند که ديديد بالاخره برجام ثمر داد!
مشکل ما بوئينگ و ايرباس نيست، خيلي از کشورها ايرباس نو دارند ولي تحت سلطه آمريکا قرار داشته و همه تار و پود آنها در سيستم آمريکا استحاله شده است.
شاهد مثال صحبت حضرتعالي را امروز در همسايگي خود و در کشور ترکيه ميبينيم
حجت الاسلام سعيدي: بايد ببينيم در اطراف ما چه ميگذرد. ميبينيم که در ترکيه آقاي اردوغان هيچ چيزي از خدمت به آمريکا کم نگذاشت ولي سرانجام آن را ديد. قذافي در اواخر عمر خود چيزي براي آمريکا کم نگذاشت ولي خود آمريکاييها ميگويند که تمام اقدامات قذافي تنها 5 درصد چيزي بود که ما از او ميخواستيم.
درباره مسئله هستهاي ما نيز حرفشان احتمالاً همين است که تنها 5 درصد از خواستههايي که ما درباره برنامه هستهاي ايران داريم محقق شده و 95 درصد آن باقي مانده که بايد مطالبات آن را ادامه دهيم. در اين مقطع هوشياري ملت را مي طلبد که به رهنمودهاي رهبرش توجه کند و تسليم دشمن نشود.
بنابراين بحث نفوذ، مسئلهاي پيچيده و مهم است. ما در تاريخ ميبينيم که سيستم وابسته به شرق «انورسادات» رئيسجمهور معدوم مصر را آمريکا با يک اقدام اطلاعاتي تغيير داد، آنها آمدند بر روي انورسادات کار اطلاعاتي کردند و شبکه کا.گ.ب را که روي انورسادات سوار بود کشف کردند و اسناد آن را به انور سادات دادند و گفتند که ببين روسها که اينقدر از تو حمايت ميکنند، باز هم به تو اطمينان ندارند و بر روي تو کار اطلاعاتي انجام ميدهند.
همين مسئله يکي از عوامل چرخش سيستم مصر از صددرصد روسي به صددرصد آمريکايي بود که يک حرکت جاسوسي محسوب ميشود.
** انقلاب اسلامي ايران مهمترين چالش آمريکا بعد از شوروي بود
انقلاب اسلامي ايران مهمترين چالش آمريکاييها بعد از شوروي بود. ميخواهم بگويم که انقلاب اسلامي توانست به توان دو، جايگزين قدرت شوروي شود. آن هم با تفاوتهاي بزرگ ماهوي که با انقلاب شوروي داشت.
** نفوذ معنوي ايران در جغرافياي جهان اسلام براي آمريکا قابل تحمل نيست
شما ميبينيد که ما امروز در آمريکاي لاتين نفوذ معنوي داريم. دولت ما در ابتدا ميگفت که آمريکاي لاتين جزء اولويتهاي ما نيست ولي وقتي آقاي جهانگيري معاون اول رئيسجمهور به آنجا رفت گفت که «ما از آمريکاي لاتين غفلت کرديم و از من به اندازه يک رئيس دولت استقبال کردند.»
در دولت قبلي آقاي هوگو چاوز پيغام داد که ما 6 ميليارد دلار پول داريم، شما بياييد اينجا و هر چه ميتوانيد بسازيد و انجام دهيد و کارخانههاي تراکتورسازي و ماشينسازي از ثمرات همان دوران است. اين يعني نفوذ ما در آمريکاي لاتين کمتر از نفوذ آن زمان شوروي نيست بلکه بيشتر هم شده است.
امروز ايران در افريقا، غرب آسيا، يمن، بحرين، عراق، سوريه و لبنان و در کل جغرافياي جهان اسلام نفوذ معنوي دارد که براي آمريکاييها قابل تحمل نيست.
اگر شوروي بر جسم دولتها نفوذ داشت، جمهوري اسلامي ايران بر جان ملتهاي مسلمان نفوذ معنوي دارد. اين قدرت به علاوه نفت و گاز، ظرفيت علمي و ظرفيت هسته اي ما براي آمريکا يک کابوس خطرناک است.
در واقع ما کاري به آمريکاييها نداشتيم و تنها به دنبال زندگي و آرمانهاي خود هستيم اما آنها با ما کار دارند. جمهوري اسلامي ايران هيچ گاه به دنبال جنگ و تجاوز نبوده است ولي آمريکا در نيمه دوم قرن بيستم به 22 کشور حمله مستقيم نظامي و در 17 کشور دخالت نظامي کرده که يکي از آنها کودتاي 28 مرداد بوده است.
ما توان هستهاي و موشکي را براي خودمان ميخواهيم، نکتهاي که رهبر معظم انقلاب اخيرا مبني بر بالا بردن توان تهاجمي نيروهاي مسلح فرمودند مسئله بسيار مهمي است که از آيه شريفه «وأعدوا لهم ما استطعتم من قوة» نشأت ميگيرد.
بار ديگر بايد به توطئه و خطرات دشمن بازگرديم و به اين مسائل توجه جدي کنيم. همانطور که شما اشاره کرديد، مهدي هاشمي يک مسئله بسيار پيچيده و خطرناک بود که بزرگترين خدمت امام(ره) به انقلاب اين بود که اين پديده را شناسايي و آن را جراحي کردند.
آقاي منتظري دربست در خدمت اين جريان و تحت تأثير آنها بود و جاده صاف کن جبهه ملي و نهضت آزادي نيز در بيت منتظري همين مهدي هاشمي بود.
تأکيد ميکنم که بزرگترين خدمت امام خميني(ره) به انقلاب اين بود که پيش از رفتنش به ديار باقي اين قائله را ختم کرد و آن را جراحي کرد.
** اگر گزينش باشد، بسياري از افراد نفوذي در فيلتر گير ميافتند
هماکنون بعد از گذشت 37 سال از پيروزي انقلاب و قدرتمند شدن دستگاههاي اطلاعاتي و امنيتي ميتوانيم بگوييم که جلوي نفوذ جرياني مانند سازمان مجاهدين خلق و حذف فيزيکي سران نظام را گرفتيم، ولي عملا ميبينيم که در چند سال اخير با دستگيري جاسوسها از کنار برخي چهرههاي منصوب به نظام، خطر نفوذ همچنان حس ميشود. چه راهکاري براي مقابله با اين نوع نفوذ وجود دارد؟
حجتالاسلام سعيدي: راهکارهاي زيادي در اينجا وجود دارد. متأسفانه بخشي از اين راهکارها تضعيف شد. تخصص اصلي من تخصص گزينشي است. تقريبا در آخرين مرحلهاي که پرونده افراد بررسي ميشد بنده نظر نهايي را ميدادم و از سوي مرحوم شهيد محلاتي و مرحوم فاکر در اين مسئوليت قرار داشتم.
يک فردي که هماکنون اسم او در خاطرم نيست که رئيس باند سيندرلا بود، 5 بار براي گزينش تلاش کرده بود و هر 5 بار موفق نشد.
علت اينکه امروز سپاه يکي از قويترين و سالمترين نهادهاست براي دقتهايي است که در امر گزينش انجام ميگرفت. اما در دولت اصلاحات گفتند گزينش معنا ندارد. هر کس خواست بيايد در هر نهادي کار کند.
اولا اگر بررسيهاي لازم انجام ميگرفت بسياري از اين افراد مسالهدار در فيلترهاي گزينش در آن زمان گير ميکردند، گزينش در دولت اصلاحات تحت عنوان حقوق شهروندي بسيار رقيق شد.
دومين مسئله، اعتماد سادهانديشانه به افراد و قضاوتهاي سطحي به مسائل است. ما وقتي ميگوييم خودي و غيرخودي نداريم، اين حرف يک شمشير دو لبه است. شما در خيابان حق نداريد جلوي آدمها را بگيريد و بگوييد شما غيرخودي هستيد. همه از حقوق شهروندي برخوردارند و در برابر امکانات نظام بايد يکسان برخورد شود. در قضاوت، يارانه، تحصيل، بهداشت و... اما آيا در تصدي مشاغل حساس و کليدي هم ميشود اين اصل را جاري و ساري کرد که خودي و غيرخودي نداريم؟
** تسري دادن «اعتدال» به همه مسائل يک انحراف است
همان آقايي که ميگويد خودي و غيرخودي نداريم، اگر کسي براي ازدواج دخترش بيايد تحقيق و بررسي نميکند که آن شخص خط فکرياش چگونه است؟ اگر براي پسرش هم بخواهد به خواستگاري برود باز هم ميگويد خودي و غيرخودي نداريم؟
متأسفانه در اينجا شاهد يک انحراف هستيم که اعتدال را به همه مسائل «تسري» داده و از اصطلاحات سوءاستفاده ميکنيد.
ميگويند ما فرهنگ غيرارزشي نداريم و هرچه هست ارزشي است. اين يعني چه؟ يعني هر شعر و کتاب و مقاله و هنري ارزشي است؟ وقتي ميگوييم خودي و غيرخودي نداريم، يعني همه افراد، براي همه مشاغل خودي هستند؟ اين چه خدمتي است که ما به دشمن ميکنيم و گلوگاهها را باز کرديم و ميبينيم فردي در موضوع حساس برجام دو تابعيتي است و مبلغي از سرويس بيگانه حقوق دريافت کرده است و دو عنصر وابسته به يک سفارتخانه در کردستان در حال عکسبرداري شناسايي شدند و لابد با عزت و احترام و نگفتن نازکتر از گل و با يک تذکر، آنها را رها کردند.
واقعاً اقتدار ملي، امنيت ملي، عزت ملي و دفاع ملي اين است؟ آنها با ما همينطور برخورد ميکنند؟ آنها به ما اجازه ميدهند در محيط فرانسه و آلمان و آمريکا بگرديم و هر جا بخواهيم عکسبرداري کنيم؟
تحقق آيه «اشِدّاءُ عَلَى الکُفّارِ رُحَماءُ بَينَهُم» و قاعده نفي سبيل چه شد؟ قاعده استکبارستيزي و مبارزه با شيطان بزرگ چه شد؟
شرايط نگرانکنندهاي را شاهد هستيم، آنچه امروز در بيانات رهبري تحت عنوان استحکام دروني نظام، بازسازي دروني قدرت، استکبار ستيزي، انقلابيگري و... ميبينيم، ناظر به خطراتي است که امروز چه در حوزه انديشه و چه در حوزه نگرش و گرايش و چه در حوزه رفتار و عملکرد ما را تهديد ميکند و اينجاست که بايد گفت: «أين تذهبون؟ فَاعْتَبِرُواْ يَا أُولِي الأَبْصَارِ»

** براي افزايش قدرت تهاجمي برنامهريزي ميکنيم
بحث ديگري که مطرح است مبحث تغيير استراتژي و يا گسترش استراتژي دفاعي به تهاجمي است. آنهم درست در شرايطي که ما صداي تعامل از راه مذاکره را بسيار ميشنويم.
دو سال پيش هم شاهد بوديم که رهبري معظم انقلاب در يک سخنراني گفته بودند «در مقابل تهديد، تهديد ميکنيم» شايد اين شروع آن استراتژي بود، ولي اخيراً و علناً اعلام شد که به دنبال افزايش نيروي دفاعي و توان تهاجمي باشيد. دليل اين بيان رهبري درست موقعي که بسياري دم از تعامل با غرب ميزنند چيست؟
حجتالاسلام سعيدي: اين موضوع در حقيقت پادزهر روحيه تسليمپذيري است. پادزهر نوع ِنگاه حرکت جبهه استکبار است که ميخواهد ما را حتي از قدرت دفاعي بازدارد. در اينجا ما بايد عنوان کنيم که نهتنها به قدرت دفاعي توجه ميکنيم بلکه براي قدرت تهاجمي نيز برنامهريزي ميکنيم.
** شکستن شاخ آمريکا دور از انتظار نيست
اين موضوع ميتواند شروع پيشرفت قوه تجهيزاتي ما شود؟
حجتالاسلام سعيدي: اين مسئله بازدارنده است، چه قدرت دفاعي و چه قدرت تهاجمي قطعاً نقش بازدارندگي دارد. ما به دنبال تهاجم و حمله نيستيم، ولي بهشدت از اصول و مباني نظام دفاع ميکنيم و حاضر نيستيم ذرهاي از اصول انقلاب کاسته شود.
هزاران سال براي اين انقلاب الهي که مقدمه ظهور حضرت مهدي(عج) و جهاني شدن اسلام است هزينه پرداخت شده و خونهاي زيادي ريخته شده است و ما حق نداريم از اصول و مباني انقلاب عقبنشيني کنيم. بايد با تمام توان در برابر زيادهخواهي استکبار بايستيم و شاخ آمريکا را بشکنيم و اين دور از انتظار نيست.
همانطور که حضرت امام(ره) فرمودند آمريکا ببر کاغذي است و به گفته امام(ره) اگر شما تکيه بر قدرتتان داشته باشيد، آنها عقبنشيني ميکنند، اما افسوس که روحيه «شاه سلطان حسيني» برخي افراد، مردم را به انفعال ميکشاند.
نگراني اين است که در بعضي از دولتمردان روحيه «شاه سلطان حسيني» حاکم شود. حرکت به سمت توان تهاجمي همان نقش بازدارندگي را دارد، ما ميخواهيم دشمن هوس تعدي و تجاوز را در ذهن خود نيز نداشته باشد و مصداق اين آيه «وأعدوا لهم ما استطعتم من قوة» شويم.
** انتخابات آينده هم حساس است و هم پيچيده
به ايام انتخابات رياست جمهوري 96 نزديک ميشويم و قطعاً شاهد يک سري حاشيهسازيها در مورد دخالت سپاه و بسيج در انتخابات هستيم. قبلاً هم اين حاشيهسازيها مطرح شده بود. پاسخ حضرتعالي به اين حاشيهسازيها چيست؟
حجتالاسلام سعيدي: اولاً من بگويم که انتخابات آينده، انتخاباتي حساس و پيچيده است. هميشه شاهد بوديم که انتخابات با حساسيت فوقالعادهاي مواجه بوده، اما در اين برهه، پيچيدگي نيز به آن اضافه شده است. حساس است چون يک دموکراسي واقعي در دنيا به منصه ظهور ميرسد و هم مردم ميدانند که اين دموکراسي واقعي است و رأيشان اثرگذار است و هم دنيا به اين مسئله پي برده است.
پيچيدگي آن به خاطر چند مسئله است: يکي تلاش افرادي که در گذشته در رأس حکومت بودند، مانند دولتنهم و دهم. يعني نوع رفتار و حرکتهايي که دارد انجام ميگيرد بازگشت به گذشته است که خود اين موضوع مسئله مهمي است که آيا در شأن يک امت انقلابي و هدفمند اين است که بازگشت به عقب داشته باشد يا خير.
عامل دوم پيچيدگي،نوع رفتار دولتمردان در دولت يازدهم است، بحث هستهاي و مذاکره در چارچوب هستهاي يک مساله است اما ورود در عرصه کدخدامحوري آمريکا مسئلهاي است که خطرناک است، والا با بحث مذاکره در موضوع هستهاي آنهم در چارچوب تدابير رهبري مخالفتي نيست و عامل سوم پيچيدگي نقش آمريکا در اين انتخابات است.
سپاه، يک نهاد انقلابي و برخاسته از انقلاب است، چند سرفصل وجود دارد: دانش سياسي، بينش سياسي، گرايش سياسي، فعاليت سياسي، موضعگيري سياسي.
بالاخره يک نهاد انقلابي در چارچوب رسالت خود بايد در همه مسائل انقلاب ايفاي نقش کند و نسبت به خطرات و تهديدات بايد موضعگيري داشته باشد.
** سپاه ابدا هيچ دخالتي در انتخابات ندارد
سپاه در 22 بهمن و روز قدس فعاليتهاي سياسي دارد، از ارتش چنين توقعي نيست و رسالت ارتش با سپاه متفاوت است. با اينکه هر دو بازوي نظام هستند، اما رسالتشان متفاوت است و ساختارشان فرق دارد.
سپاه، پاسدار انقلاب و دستاوردهاي آن است و هر کجا دستاوردهاي انقلاب به خطر بيفتد، سپاه ايفاي نقش ميکند، اما اينکه سپاه در انتخابات دخالت کند، ابداً چنين چيزي مطرح نيست.
دشمن بيشترين چيزي را که القاء ميکند، همين مسئله است. سپاه در انتخابات دخالت نکرده و از کانديداي خاصي حمايت نميکند اما اصول، مباني، معيارها و شاخصها را ميگويد.
ما ميگوييم مشکل کشور ما مديريت است و واقعاً خلاء مديريتي احساس ميشود، حتي حل مشکل اقتصادي هم به خلاء مديريتي بازميگردد. در تمام نظرسنجيهايي که از مردم گرفته ميشود نيز مشکل اول را مشکل اقتصاد، معيشت، اشتغال، ميدانند. اين نيز به مديريت برميگردد و هنر مديريت ميخواهد که چنين امري سازماندهي شود. ما معيارها و شاخصها را ميگوييم، اما اينها دخالت در انتخابات نيست. دخالت در انتخابات معنا و مفهوم خود را دارد.
سپاه از اصول و مباني دفاع ميکند.البته سبد رأي سپاه و بسيج نيز تأثيرگذار است، اين دست ما نيست. هر بسيجي و پاسداري تکليف دارد که براي رأي دادن، به شاخصهايي که حضرت آقا ميگويد توجه کرده و افراد را بر اساس آن شاخصها انتخاب کند. اينکه دخالت در انتخابات نيست. ما نميگوييم به چه کسي رأي بدهيد.
** دولت همه مشکلات را گردن قبليها نيندازد
متأسفانه حاشيههايي هم که درست ميشود، نگرانکننده است. يکي از آن حواشي اين است که کساني که در مظان کانديداتوري هستند موردحمله قرار ميگيرند. اين در شأن هواداران دولت اعتدال نيست که اينطور بخواهند همه گذشته را زير سوال ببرند آنهم سابقه گزينشي و سليقه اي.
در گذشتهها مشکلات بسياري وجود دارد، ريشه خيلي از اين مشکلات، کارگزاران و اصلاحطلبان هستند، اما دولت اعتدال به اينها کار ندارد و فقط به سراغ دولت قبلي ميرود.
اينکه هر گرفتاري را به دولت گذشته احاله دهيم، درست نيست و فردا اين اتفاق براي همين دولت خواهد افتاد. شتري است که درِ خانه هر کسي زانو خواهد زد.
سپاه و بسيج رسالت و وظيفهاي دارند و من خواهشم اين است که رسانهها با نهادهاي برخاسته از انقلاب اينطور برخورد نکنند. با سپاه که تمام نقشهاي جهادگونه را برعهده گرفته است، براي پاسداري از انقلاب و نظام، برخورد کجانديشانه و بدفهمانه نکنند.
منبع:فارس